- کوتاه قد
- کوتاه بالا، قدکوتاه، دارای قد کوتاه
معنی کوتاه قد - جستجوی لغت در جدول جو
- کوتاه قد
- پاچ (گویش گیلکی) کوته بالا کسی که قدش کوتاه است کوتاه بالا قصیر القامه: کارگر شرکت نفت ایران و انگلیس مرد کوتاه قد چاق و چله و پشمالویی بود
- کوتاه قد
- Dwarfish
- کوتاه قد
- kleinwüchsig
- کوتاه قد
- krasnoludzki
- کوتاه قد
- карликовый
- کوتاه قد
- карликовий
- کوتاه قد
- kidogo
- کوتاه قد
- ตัวเตี้ย
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوتاه قد بودن کوتاه بالایی
کسی که قدش کوتاه است کوتاه بالا قصیر القامه: کارگر شرکت نفت ایران و انگلیس مرد کوتاه قد چاق و چله و پشمالویی بود
کوتاه قد بودن کوتاه بالایی
کم شدن طول و ارتفاع چیزی، کاسته شدن، قطع شدن، یا کوتاه شدن دست کسی از چیزی. دسترس نداشتن بدان از آن پس: و دست تعرض متغلبان و ستمکاران از دامن روزگار ضعیفان و عاجزان بکلی کوتاه شود. یا کوتاه شدن زبان. خاموش شدن
تنگ نظر تنگ چشم: زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان ک حیف باشد این قدر کوتاه بین باشد کسی. (صائب)
Shortlived, Shortterm
Cropped
de curta duração, de curto prazo
cortado
von kurzer Dauer, kurzfristig
geschnitten